شعر های زیبا از سعدی

علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد   
دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست  
به روزگار سلامت سلاح جنگ بساز  
وگرنه سیل چو بگرفت،سد نشایدبست سعدی

شعر های زیبا از سعدی

روزی گفتی شبی کنم دلشادت   
وز بند غمان خود کنم آزادت  
دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت   
وز گفته‌ی خود هیچ نیامد یادت؟ سعدی

شعر های زیبا از سعدی

آیین برادری و شرط یاری   
آن نیست که عیب من هنر پنداری  
آنست که گر خلاف شایسته روم   
از غایت دوستیم دشمن داری سعدی

شعر های زیبا از سعدی

چون ما و شما مقارب یکدگریم   
به زان نبود که پرده‌ی هم ندریم  
ای خواجه تو عیب من مگو تا من نیز   
عیب تو نگویم که یک از یک بتریم سعدی

شعر های زیبا ازسعدی

گل که هنوز نو به دست آمده بود   
نشکفته تمام باد قهرش بربود  
بیچاره بسی امید در خاطر داشت   
امید دراز و عمر کوتاه چه سود؟ سعدی